جملات مفید کسب و کار


  • مطلب22)☘هیچ وقت نمیتونی چیزی را که قراره از دست بدی نگه داری تو فقط قادر هستی چیزی را که داری قبل از این که از دستت برود عاشقانه دوست داشته باشی برگرفته از کتب وین دیکسی - کیت دی کامیلو


  • مطلب21)☘فرصت چیست؟ فرصت هر آن چیزی است که شانس تغییر شرایط به‌سوی بهتر شدن را به شما می‌دهد. تغییر به‌سوی بهتر شدن هم که در ظاهر عالی به نظر می‌رسد. فرصت‌های زیادی دور و برمان هستند که می‌توانیم از آنها استفاده کنیم تا به اهداف خود برسیم، نه؟ خُب… کمی دست نگه دارید! خیلی از فرصت‌هایی که سر راهمان قرار می‌گیرند، در لفافه مسئله، مشکل یا کار دشوار پیچیده شده‌اند. برای فرد آموزش‌ندیده‌ای که نمی‌تواند فراتر از لحظه حال را ببیند، همه فرصت‌ها مشکلات حل‌نشدنی‌ای به چشم می‌آیند که زندگی را دشوار، پُراضطراب و سخت می‌کنند. همین جاست که دچار اشتباه می‌شویم. به‌جای آنکه مساله را چالشی برای آزمایش و تقویت اراده خود بدانیم، آن را «مشکل» می‌بینیم. اما اگر دید خود را تغییر دهید و مسائل را به چشم چالش ببینید، کم‌کم مغزتان را برای شناسایی فرصت‌ها آموزش می‌دهید. شاید مشکلات برطرف‌نشدنی باشند، اما روی چالش‌ها می‌توانید کار کنید تا شرایط فعلی را بهبود ببخشید.بنابراین چالش همان فرصت تغییر است؛ فرصت کسب تجربه؛ فرصت یادگیری درباره خودتان و شرایط‌تان. این پرسش‌ها را یادداشت کنید و همان‌طور که روز خود را می‌گذرانید، مدام آنها را مرور کنید تا فرصت‌های احتمالی را جلوی چشم خود حفظ کنید:اینجا، همین حالا، چه اتفاقی در حال افتادن است؟چرا چنین اتفاقی می‌افتد؟چه چیز این اتفاق جالب است؟این یعنی چه؟چطور می‌توانم از این اتفاق بهره ببرم تا به هدفم برسم؟چه باید بکنم یا بگویم تا از این موقعیت استفاده کنم؟هرقدر بیشتر این پرسش‌ها را مطرح کنید، کنجکاوتر می‌شوید، و در نتیجه، پرسش‌های بهتری مطرح خواهید کرد؛ پرسش‌هایی که کمک می‌کنند تا ذهن‌تان را روی اتفاقات، افراد، چیزها یا شرایط درستی متمرکز کنید که می‌توانند در پیشرفت به بهترین شیوه کمک‌تان کنند.


  • مطلب20)☘دوازده راه برای افزایش انگیزه : 1- خرد کردن هدف ها به هدف های کوچکتر: وقتی هدف‌ های بزرگی در سر می‌پرورانید، گاهی مسیر طولانی رسیدن به آن و یا بزرگی و سختی آن هدف ، شما را سرخورده و ناامید و انگیزه‌ تان را خاموش می‌کند پس یکی از راه‌های افزایش انگیزه این است که هدف های بزرگ خود را به لیست کوچک‌تری از هدف های قابل دستیابی راحت‌تر وسریع‌تر تبدیل کنید. مثلا هدف میلیاردر شدن خود را به خرده هدف‌ های کسب نمرات بهتر درامتحانات آخر ترم، کسب معدل خوب در دانش‌نامه، پیدا کردن کار مناسب، شروع کسب‌و‌کارشخصی، گسترش کسب‌و‌کار و میلیاردر شدن تقسیم کنید. 2- قانون 5 ثانیه طلایی را همیشه در سر داشته باشید: هنگامی که هدف‌ هایتان را در ذهن خود مرور می‌کنید، تنها 5ثانیه برای انجام فعالیتی هر چند کوچک در جهت تحقق آن هدف ها و همچنین ایجاد انگیزه و افزایش انگیزه خود نیاز خواهید داشت. ( کارهایی نظیر یادداشت کردن، برنامه‌ریزی، ساعت کوک‌کردن و ... ) اگر از این فرصت که برای خودتان فراهم کرده‌اید، بهره‌مند نشوید، مغز شما به طور خودکار این تفکرات را سرکوب خواهد کرد. 3- انگیزه‌ هایتان و عواملی که باعث ایجاد انگیزه در شما می‌شوند را همیشه جلوی چشم خود نگه دارید: چسباندن آن‌ها روی دیوار، ثبت روی دسکتاپ کامپیوتر شخصی یا بک گراند گوشی و ... بسیار کمک‌کننده خواهد بود. 4-یک یا چند قطعه موسیقی که تداعی کننده انگیزه‌ ها و هدف‌ هایتان هستند را هر روز گوش دهید. 5-خودتان را بهتر بشناسید تا زمان‌های بهره‌وری خود را بهتر بشناسید. 6-مسئولیت‌پذیر باشید و هدف‌ هایتان را به همه دوستان و آشنایان خود اعلام کنید. 7-چرخه انگیزه را همیشه به یاد داشته باشید : برای تقویت انگیزه باید حرکت کنید و برای حرکت کردن باید ایجاد انگیزه بیشتری کنید. 8-برای داشتن انگیزه روی "امروز" تمرکز داشته باشید: فکر کردن به گذشته و نگرانی آینده فقط سرعت حرکت شما را کند کرده و تمرکز شما را بر حال و اکنون کم می‌کند. عادت کنیم روی امروز و کارهای امروز تمرکز کنیم. 9-ورزش منظم انگیزه شما را در کار و زندگی بالا می‌برد: ورزش نه تنها به داشتن فیزیک و ظاهر مناسب کمک خواهد کرد بلکه سطح هورمون‌های شادی آور را نیز به طرز عجیبی بالا می‌برد. 10-به خودتان استراحت و تعطیلات بدهید: گاهی برای کسب انرژی مجدد و بازیابی سطح انگیزه و خلاقیت نیاز به یک دوره کوتاه دوری از محل کار و زندگی خواهید داشت. تعطیلات کوتاه مدت یک یا دو روزه را در برنامه‌های ماهیانه خود قرار دهید. 11-نظم شخصی در کار و زندگی: کارهایی نظیر ظاهر مناسب در محل کار و اتاق خواب منظم شما را از آشفتگی دور می‌کند و انگیزه را همیشه زنده نگه می‌دارد. 12-مطالعه را فراموش نکنید: یادداشت‌ها و زندگینامه شخصی افراد موفق و سرشناس دنیا منبع بسیار خوبی برای ایجاد انگیزه ، در مسیر موفقیت هستند. به جز آن، تلاش برای گسترده کردن سطح دانش خود در زمینه‌های مورد نیاز رسیدن به هدف های خود، به طرز چشمگیری باعث ایجاد انگیزه و افزایش انگیزه شما می‌شود.


  • مطلب19)☘7 قانون برای نه گفتن به کودک یا کودک درونمان : 1⃣ حواس کودکتان را پرت کنید. وقتی در حال انجام کار اشتباهی است؛ به او بگویید: بیا یک کار جدید کنیم یا بگویید: بیا ببین دارم چه کار میکنم! 2⃣ فقط وقتی کودکتان در حال صدمه زدن به خود یا دیگری بود به او نه بگویید و از او بخواهید کاری را انجام ندهد. 3⃣ از افعال مثبت استفاده کنید. مثلا به جای اینکه بگویید: با دستان خیس کتاب را ورق نزن؛ بگویید: کتاب، خیس میشود و بهتر است که با دست خشک کتاب را ورق زد. 4⃣ محدودیت های کودک را اعلام نکنید؛ در عمل نشان دهید. مثلا وقتی در حال بهم ریختن کشو برای پیدا کردن یک لباس است به جای اینکه بگویید کشو را بهم نریز؛ بگویید: بعد از کارت بهتر است که کشو مرتب شود. 5⃣ به فرزندتان حق انتخاب دهید. به جای اینکه بگویید: نه امروز پارک نمیرویم؛ بگویید: به جای پارک رفتن برویم دوچرخه سواری یا استخر؟ یکی را انتخاب کن. 6⃣ قوانین را برای او از قبل مشخص کنید تا مجبور نباشید مرتب به او نه بگویید. 7⃣ حرف خود را عوض نکنید. فرزندتان باید یاد بگیرد که نه به معنی نه است و هیچ چیز نمیتواند آن را عوض کند. ? نکته1: والدین الگوی فرزندان هستند. بنابراین با اعمال و رفتار خود میتوانید خیلی از مسائل را به طور غیر مستقیم به فرزندان بیاموزید. ❌مثلا: به جای اینکه به کودک بگویید قبل از غذا خوردن دست هایش را بشوید؛ ✅ خودتان این کار رو جلوی چشم کودک انجام دهید و بگویید برای سالم ماندن بدن بهتر است قبل از غذا دست ها را بشوییم. ? نکته2: هر گاه هم ناچار شدید که به صورت زبانی موضوعی را به کودک تذکر دهید؛ از جملات خبری استفاده کنید؛ نه دستوری. ❌مثلا: به جای اینکه به کودک بگویید: بگیر بخواب؛ ✅ به او بگویید: وقت خواب است. لطفا در مواجهه با پرسش های کودکان دو کلید اساسی را رعایت کنیم: اول صداقت دوم سادگیِ بیان چرا بیرون نمیریم؟ ...چون این روزا اگه بیرون بریم مریض میشیم باید پیش هم تو خونه بمونیم . نکته ی بعدی همدلی با کودک هست... میدونم خیلی حوصلت سر رفته میدونم نمیتونی با دوستات بازی کنی ولی باید پیش هم بمونیم اینجا تو خونه میتونیم کلی بازی کنیم ، کتاب بخونیم و کارتون تماشا کنیم میتونیم اسباب بازی بسازیم (هشتگ های چگونه اسباب بازی بسازم را سرچ کنیم.


  • مطلب18)☘از زندگی لذت ببرید مردم به سمت کسانی بیشتر جذب می شوند که می دانند چطور از زندگی لذت ببرند و شاد باشند. بجای آنکه ایده آل گرایی کنید، شروع کنید به لذت بردن از چیزهایی که همین الان در دسترس تان هست. دوست داشتنی بودن در واقع ارتباط مستقیمی با گشوده بودن دارد. با لذت بردن از چیزهای کوچک و بزرگ زندگی بجای متمرکز شدن برای بهتر کردن هر چیزی، خواهید دید که تا چه حد همه چیز تغییر می کند. در آن چه برای من اتفاق می افتد همیشه ، خیری نهفته است


  • مطلب17)☘برخی از ما هرگز زندگی نمی کنیم، بلکه همیشه در انتظار زندگی هستیم. ما بجای اینکه همین امروز خوشحال باشیم، به امید یک آینده خوب و خوش نشسته ایم و به همین خاطر امروزمان را از دست می دهیم. ما وقت بیشتر می خواهیم، پول بیشتر می خواهیم، شغل بهتر می خواهیم، بازنشستگی می خواهیم، مسافرت و تعطیلات می خواهیم و امروز برای همین از دست خواهد رفت و ما به این مسئله اصلا توجهی نمی کنیم. مهم نیست در آینده چه چیزی پیش می آید. اگر امروز می توانی غذا بخوری، از نور خورشید تابان لذت ببری و با دوستانت بگویی و بخندی پس خدا را شکر کن و از امروزت لذت ببر. به خاطرات بد گذشته نگاه نکن و نگران آینده نباش. تو فقط در این لحظه، از زنده بودن خود مطمئنی، پس این شانس بزرگ را از دست نده و قدر آن را بدان


  • مطلب16)☘سیزده فرصت برای موفقیت در تمام کسب‌وکارها! باید ببینید مردم چه می‌خواهند، به چه چیزهایی نیاز دارند و نیازهای فعلی آن‌ها چیست. سپس مطابق با نیازهای آن‌ها محصول خود را ارائه دهید. ۱. درآمد: مردم می‌خواهند «درآمد» کسب کنند. ۲. پس‌انداز: مردم می‌خواهند «پس‌انداز» کنند. ۳. زمان: مردم می‌خواهند در «زمان» صرفه‌جویی کنند. ۴. زیبایی: مردم می‌خواهند دارای یک «ظاهر بهتر» باشند. ۵. آموزش: مردم می‌خواهند چیزهای جدیدی «بیاموزند». ۶. طول عمر: مردم می‌خواهند «طول عمر» بیشتری داشته باشند. ۷. راحتی: مردم می‌خواهند «راحت» باشند. ۸. دوست داشتن: مردم می‌خواهند کسی آن‌ها را «دوست» داشته باشد. ۹. معروف بودن: مردم می‌خواهند «معروف» باشند. ۱۰. خوش بودن: مردم دوست دارند «خوش» باشند. ۱۱. خلاقیت: مردم دوست دارند «خلاق» باشند. ۱۲. پیشتازی: مردم دوست دارند در بعضی کارها «اولین» باشند. ۱۳. قدرت: مردم دوست دارند بر تاثیر دیگران «غلبه» کنند. ایستارتاپس


  • مطلب15)☘۰ توصیه طلایی برای مدیر اولی ها : شما باید بپذیرید که حتی اگر در شرکت‌تان بهترین مهندس بوده‌اید پس از رسیدن به مقام مدیریت، فردی تازه‌وارد و بی‌تجربه در پست جدیدتان هستید و سوابق مهندسی‌تان دیگر چندان به کارتان نخواهد آمد. ?شما باید به خوبی یاد بگیرید با هر فردی که زیردست‌تان کار می‌کند، چگونه رفتار کنید و چگونه می‌توان هر فرد را با کمترین چالش مدیریت کرد. برای شناسایی دقیق تک‌تک افراد تحت رهبری‌ تان وقت بگذارید و در مورد اهداف کاری، نقاط قوت و ضعف، علایق و ایده‌آل‌هایشان تحقیق کنید. گوش کردن فعال را بیاموزید و تمرین کنید، این یک مهارت کلیدی برای موفقیت‌های تمام عیار در حرفه مدیریتی‌تان خواهد بود. 〰خود را درگیر جزئیات نکنید، هنر یک مدیر موفق این است که به خوبی از جزئیات کارها عبور کرده و به تصویری جامع و بزرگ از امور دست یابد و در مرحله بعد این تصویر بزرگ و باشکوه را برای کارکنانش نیز ترسیم کند. یکی از اشتباهات مرسوم بین مدیران تازه‌کار و کم تجربه این است که آنها سعی می‌کنند با همه کارکنان رفیق باشند. چنین رویکردی باعث می‌شود کارکنان‌تان به شما به‌عنوان یک مدیر و مافوق نگاه نکنند و اقتدارتان به‌عنوان یک مدیر را به رسمیت نشناسند. سعی نکنید از مدیران قبلی تقلید کنید، هر مدیری بر اساس وجود شرایطی خاص و با در اختیار داشتن مهارت‌هایی خاص به موفقیت می‌رسد و قرار نیست همه مدیران به شکلی مشابه به موفقیت و کامیابی در حرفه مدیریت‌شان دست یابند. پس دست از تقلید بردارید و سبک مدیریتی خاص خودتان را پیدا کنید. یاد بگیرید با عملکردهای ضعیف کارکنان چگونه برخورد کنید، بهتر است الگویی مناسب و با در نظر گرفتن شرایطی که در آن قرار دارید برای برخورد با عملکرد ضعیف افرادتان در نظر بگیرید. از این عبارت چهار کلمه‌ای جادویی حتما استفاده کنید: «شما چه فکر می‌کنید؟»، هیچ چیز برای کارکنان ارزشمند‌تر و جذاب‌تر از شنیدن این عبارت از زبان مدیر مافوق‌شان نیست چرا که آنها احساس می‌کنند مورد توجه و اطمینان مدیرشان قرار دارند و او از آنها نظرخواهی می‌کند و برای آنها ارزش قائل است. همیشه در دسترس و قابل رویت باشید و با احترام رفتار کنید، هر چه یک مدیر راحت‌تر و بیشتر در دسترس کارکنان باشد و افراد او را بیشتر در محل کارشان ببینند از او بیشتر کمک خواهند گرفت و موقعیت او به‌عنوان مدیر و رهبر مجموعه بيشتر مي پذيرند برگرفته از مديران ايران


  • مطلب14)☘افزایش کاریزما با ۱۰ نکته‌ای که جذابیت شما را چند برابر می‌کند با کمی کاریزما می‌توانید مدیر، سیاستمدار، پدر یا مادر و یا مربی کارآمدی باشید. کاریزما یکی از عوامل موفقیت (در واقع یکی از عوامل ناشناخته‌ی موفقیت) در رهبری است. در گذشته‌های دور هم، رهبران و شخصیت‌های کاریزماتیک وجود داشتند. این رهبران وقتی ظاهر می‌شدند که جامعه برای مواجهه با جنگ یا حادثه‌ای دیگر به اتحاد سریع مردم نیاز داشت. آنها توانایی متحدکردن افراد زیادی را دارند. آنها می‌توانند مردم را تشویق کنند تا برای موفقیت گروه از خودگذشتگی کنند. این افراد قدرت کاریزماتیک دارند. مثلا وینستون چرچیل، مارتین لوتر کینگ و نلسون ماندلا. در ظاهر، این‌ها هیچ ربطی به دنیای تجارت یا آموزش ندارند، ولی در این حوزه‌ها هم کمی کاریزما می‌تواند تأثیر زیادی داشته باشد. حالا شما کاریزما دارید؟ اگر ندارید، نگران نباشید. چون با تمرین آن را به‌دست می‌آورید. محققان روش‌های زیادی را برای بهبود کاریزما (CLTها) ابداع کرده‌اند. اگر می‌خواهید کاریزمای شخصی خود را بهبود ببخشید، به موارد زیر توجه کنید: ۱-از استعاره ا‌ستفاده کنید مثلا «ما رقبای خود را به‌زانو درآورده‌ایم»، «باید مسیر خود را تغییر دهیم». عملکرد: استعاره نشان می‌دهد چقدر باهوش هستید. ۲-از داستان و مَثَل استفاده کنید عملکرد: داستان‌های شخصی بهتر در یاد مخاطب می‌مانند. ۳-جنبه‌ی اخلاقی را نشان دهید مثلا بگویید: «این کار درست است». عملکرد: نشان می‌دهید رهبر درست‌کاری هستید و صداقت دارید. ۴-روی احساسات جمعی تأکید کنید «قوی‌تر خواهیم شد.» عملکرد: با این کار به مخاطب نشان می‌دهید نگران رفاه آنها هستید، نه نگران خودتان. ۵-انتظارات زیادی برای خود و پیروان خود داشته باشید عملکرد: نشان می‌دهد باید قوی باشید تا بتوانید از پس بحران‌ها بربیایید. ۶-اعتمادبه‌نفس خود را به دیگران نشان دهید عملکرد: اعتمادبه‌نفس شما نشان می‌دهد چرا افراد باید از شما پیروی کنند نه از دیگران! ۷-از استفهام انکاری استفاده کنید «چرا باید به حرف من گوش دهید؟» کاربرد: دیدگاه خود را به دیگران منتقل می‌کنید. ۸-واس‌تان به تأثیر زبان بدن باشد مثلا بلندکردن دستان، بالابردن انگشت شصت یا جلودادن سینه کاربرد: این حرکات (زبان بدن) باعث می‌شوند بزرگ‌تر، بهتر و مهم‌تر به نظر برسید. ۹-به حالت‌های صورت‌تان توجه کنید مثلا لبخند زدن، تکان‌دادن سر یا آرام به‌نظر رسیدن. کاربرد: مخاطبان ناخودآگاه این حالت‌های صورت را تقلید می‌کنند. این باعث می‌شود حس بهتری داشته باشند. ۱۰-تُن صدای خود را بالا و پایین ببرید کاربرد: باعث می‌شود مخاطبان به همه‌ی سخنرانی شما گوش دهند. قبل از شروع سخنرانی، شاید بهتر باشد اول مهارت‌های کاریزماتیک را جلوی آینه یا عزیزان‌تان تمرین کنید. از کجا می‌فهمید کاریزمای خود را بهبود بخشیده‌اید؟ اگر بتوانید کودکان خود را بدون شکایت به رختخواب بفرستید و کاری کنید سبزیجات بخورند، حتما موفق هستید!


  • مطلب13)☘➕ اگر فرزند باهوشی دارید، دوکلاسه زدن ضرورتی ندارد. به جای این کار اجازه دهید در چند رشته ورزشی و یا چند رشته موسیقی و یا چند رشته خدمات اجتماعی فعالیت کند. ➖بهره هوشی بیش از حد مانند قد خیلی بلند باعث گرفتاری است. بچه‌ای که به هر دلیلی باهوش است را نباید تحت فشار قرار داد که بیشتر و بیشتر در یک خط بماند یعنی هوش او باید پخش شود. باید انقدر کارهای متفاوت در دست داشته باشد که یکدفعه فیزیکدان و شیمی‌دان بار نیاید که فاجعه به بار خواهد آمد. ➖ضمنا بچه‌های باهوش را در ورزشهای انفرادی شرکت ندهید زیرا در ورزشهای انفرادی مانند شنا دوست دارد رقابت کند و پیروز باشد ولی چون در انتها به جایی می‌رسد که هیچ کس در آنجا نیست، تنها می‌ماند و می‌شکند ولی در بازیهای جمعی اینطور نیست. ➖اتومبیلی که سرعت بسیار بالایی دارد را نباید با گاز بیشتر سرعتش را بیشتر کرد چون تصادف خواهد کرد. ➖بچه‌های باهوش باید در بازیهای جمعی مانند بسکتبال و فوتبال مشارکت داده شوند تا در آنجا در حد خودش بدرخشد. ➖حتی فرزند خود را به مدارس خصوصی هم نفرستید. ➖فرزند شما باید بچه خوبی باشد، خواهر یا برادر خوبی باشد، همسر خوبی باشد، پدر یا مادر خوبی باشد، همکار خوبی باشد. قرار نیست دانشمند باشد. ➖خدا هم آدمهای متوسط را بیشتر دوست دارد چون تعداد بیشتری از آدمهای خلق شده، آدمهای متوسط هستند. ما به این دنیا آمده‌ایم که زندگی کنیم. ما نیامده‌ایم که برنده شویم. ما نیامده‌ایم تنها شویم. ما نیامده‌ایم از بقیه جدا شویم. ➖بنابراین بچه‌هایی که تواناییها و ظرفیتهای بالایی دارند را در قسمتهای مختلف بگذارید که جنبه‌های مختلف و متفاوتشان رشد کند وگرنه یک بچه ناقص‌الخلقه خواهید داشت یعنی بچه‌ای درست می‌کنید که سری بزرگ ولی دست و پای کوچکی دارد. من بسیاری از استادان برجسته‌ای دیده‌ام که از دیدن زندگی‌شان مات و متحیر مانده بودم که این چه زندگی است که آنها دارند. دست از روحیه رقابتی دادن به فرزندتان بردارید. به خاطر موضوعاتی که فرض می‌کنید درست است و یا حتی به خاطر خودتان فرزندتان را به آتش نکشید. ➖نیازی نیست کسی به ما بگوید فرزند خود را کجا بفرستید یا نفرستید. ما ابدا نمی‌خواهیم دانشمند درست کنیم. ما می‌خواهیم انسان بار بیاوریم. ➖در اینگونه موارد مهمترین چیز «آزادی» است. مهمترین فرصتی که در اختیار بچه باهوش باید قرار گیرد آزادی است و بدترین چیز آن است که در یک خط قرار گیرد و دیگران برای او تکلیف تعیین کنند.


  • مطلب12)☘‍ ۱۰ اشتباه عاشقانه ▪️بیش از حد مهربان نباشید نباید این قدر راحت هر چه طرف تان می گوید را گوش دهید و انتظار داشته باشید که رابطه تان هم خیلی عالی باشد! ▪️او را مجبور نکنید نمی توانید با یک بحث منطقی رابطه تان را از نو بسازید. شاید بتوانید برای خودتان دلیل و منطق بیاورید. اما برای طرف مقابل تان نمی توانید! ▪️ التماس نکنید خیلی ها برای نگه داشتن طرف شان دست به عجز و لابه می زنند؛ «خواهش می کنم نرو، هر کاری که بخواهی برایت می کنم...» به هیچ وجه این کار را نکنید! ▪️مرتب هدیه نخرید تا به حال شنیده اید: «عشق من را نمی توانی بخری!» شاید وقتش شده خوب به این حرف گوش کنید. ▪️هر ۵ دقیقه یکبار نگویید «دوستت دارم» افتادن در دام این اشتباه خیلی ساده است، این که بخواهید تند و تند به طرف تان بگویید که چقدر برای تان ارزش دارد و چقدر دوستش دارید. خسته کردن طرف تان با «دوستت دارم» ها چندان کار رمانتیکی نیست. ▪️ تفاوت های جنسی را فراموش نکنید مردها و زن ها به چیزهای مختلفی جذب می شوند. نمی توانید از چیزهایی که برای خودتان جذاب است برای جلب توجه جنس مخالف استفاده کنید. ▪️همه قدرت را به او ندهید طوری رفتار نکنید که اگر طرف تان شما را ترک می کند انگار زندگی تان به پایان رسیده است. ▪️در دام ظاهر و پول نیفتید فرهنگ ما طوری است که همه تصور می کنند ظاهر و پول برای همه در درجه اول اهمیت قرار دارد. ▪️ اشتباه، نشانه ها را درک نکنید ⁣وقتی طرف مقابل تان می خواهد برای اصلاح اوضاع به شما فرصتی بدهد، یک نشانه وجود دارد. باید این نشانه ها را درست درک کنید تا دچار اشتباه نشده و به موقع به آن نشانه ها واکنش دهید. این مورد کمی سخت می شود، اما می توانید در مورد رفتارهای انسانی مطالعه کنید. ▪️کمک بگیرید! خیلی ها با اشتباهات مختلفی که پشت سر هم مرتکب می شوند، رابطه شان به طور دردناکی به هم می خورد.


  • مطلب11)☘هیچکس تا امروز برنامه‌ای برای چاق‌ شدن، شکست خوردن یا احمق بودن ننوشته است، زیرا این چیزها وقتی اتفاق می‌‌افتد که شما برنامه‌ نداشته باشید...!


  • مطلب10)☘? الهام بخش ترین جملات استیو جابز ?1 – در بسیاری از مواقع فرد، نمی‌داند چه می‌خواهد! تا وقتی کسی آنچه را در ذهن اوست، ‌به وی نشان دهد. ?2 – کیفیت بسیار بیش از کمیت اهمیت دارد. ?3 – آنچه بیش از همه افراد و صاحبان کسب و کارهای موفق را از دیگران متمایز می‌سازد، پشتکار محض است. ?4 – شغل و کار شما، بخش مهمی از زندگی شما را پُر می‌کند و بهترین راه برای رسیدن به رضایت واقعی این است که آنچه را به بزرگ بودن آن اعتقاد دارید، انجام دهید. ?5 – آنچه بین یک رهبر و یک پیرو تمایز ایجاد می‌کند، «خلاقیت و ابتکار» است. ?6 – چیزهای مورد علاقه من در زندگی با پول به دست نمی آیند. کاملا واضح است با ارزش ترین منبعی که همه ما ‌داریم، زمان است. ?7 – طراحی تنها ظاهر و صورت یک چیز نیست. طراحی؛ روش کار را نیز شامل می‌شود. ?8 – من تنها شخصی هستم که می‌دانم از دست دادن 250 میلیون دلار در یک سال... شخصیت انسان را قوام می‌دهد. ?9 – تمرکز و سادگی یکی از اصول راهنمای من در زندگی است. ?10 ـ زمان شما محدود است. بنابراین آن را برای زندگی کردن در جهان شخصی دیگران هدر ندهید.


  • مطلب9)☘? ثروتمندترین‌ آدم‌های جهان در 25 سالگی چه می‌کردند؟ ♦️آیا استیو جابز، الون ماسک، زاکربرگ و چند نفر از موفق‌ترین انسان‌های جهان در 25 سالگی، افکار بزرگی در سر داشتند؟ زندگی این افراد نشان می‌دهد که برای رسیدن به ثروت چندین راه وجود دارد. استیو جابز و ریچارد برانسون در 25 سالگی بار خود را بسته بودند، اما زمان برد تا خیلی‌های دیگر ثروتمند شوند. در ادامه با 25 سالگی چند تن از ثروتمندترین افراد جهان آشنا خواهید شد. ♦️دونالد ترامپ: دونالد ترامپِ جوان مدیریت شرکت پدرش یعنی «الیزابت ترامپ اند سان» را به دست گرفت. او در 25 سالگی با موفقیت آژانس مسکن پدرش را اداره می‌کرد و بعدها به یکی از چهره‌های سرشناس تلویزیونی تبدیل شد. ترامپ یک میلیاردر واقعی است که قدر پولش را به خوبی می‌داند. دونالد البته این را مدیون پدرش است، چرا که پدرش او را مجبور می‌کرد بطری‌های خالی نوشابه در محل‌های ساخت و ساز را جمع‌آوری کند. پدر دونالد در ازای این کار حتی به او پول می‌داد تا ارزش پول را به دونالد بفهماند. ♦️الون ماسک: او در 25 سالگی اولین شرکت اینترنتی خودش را راه انداخته بود. الون در 24 سالگی از دوره دکتری دانشگاه استنفورد انصراف داد و سپس شرکتی به نام Zip2 را تاسیس کرد که چهار سال بعد به قیمت 307 میلیون دلار به شرکت کامپک (Compaq) واگذار شد. شرکت Zip2 در حوزه تهیه راهنمای تجارت و نقشه فعالیت می‌کرد. الون ماسک این پول را صرف تاسیس شرکت بعدی‌اش کرد که پیپال نام داشت. پیپال یکی از مشهورترین شرکت‌های جهان است. ♦️مارک کیوبن: او در سن 25 سالگی در کافه‌ای در دالاس مشغول به کار بود. مارک پیش از آن از دانشگاه ایندیانا فارغ‌التحصیل شده بود. او پس از این شغل به عنوان فروشنده به استخدام یک شرکت فروش رایانه رومیزی درآمد. ♦️اریک اشمیت: اریک اشمیت، مدیر اجرایی شرکت گوگل بود که توانست در علوم کامپیوتری خوش بدرخشد. اشمیت شش سال در دانشگاه برکلی بود و مدرک ارشد و دکتری خودش را تا سن 27 سالگی گرفت. او در 25 سالگی در شرکت زیراکس مشغول به کار بود. ♦️جف بزوس: جف بزوس مدیرعامل پایگاه "آمازون.کام" است که با تاسیس این پایگاه، نقش کلیدی در زمینه رشد و ارتقا تجارت الکترونیک ایفا کرد. او در سن 25 سالگی یک شغل بی‌دردسر در زمینه مالی داشت. جف در سن 24 سالگی به «باکنرز تراست» رفت و قرار شد تا یک نرم‌افزار بسیار مهمِ موسسات بانکیِ آن زمان را توسعه دهد. دو سال بعد، او به جوانترین نائب رئیس آن شرکت تبدیل شد. ♦️ریچارد برانسون: ریچارد برانسون در سن 25 سالگی مدیر عامل موفق شرکت ویرجین بود. این شرکت از چندی قبل شروع به کار کرده بود و در حال حاضر، عنوان بیش از ۴۰۰ شرکت در سراسر دنیا را از آن خود کرده است. شرکت برانسون در 30 سالگی او دارای وجهه‌ی بین‌المللی شده بود. ♦️لری الیسون: لری الیسون مدیر عامل شرکت اوراکل است که در سن 25 سالگی به عنوان برنامه نویس فعالیت می‌کرد و مرتب شغل عوض می‌کرد. لَری برنامه نویسی را خودش یاد گرفته بود. او در سن 22 سالگی به برکلیِ کالیفرنیا رفت و هشت سال پس از آن را در چندین شرکت نظیر فایرمنز فاند، ولز فارگو و امپکس مشغول به کار بود. او در نهایت به شرکت «امدال» رفت و بر روی اولین آی‌بی‌ام مین‌فریم (بزرگ‌رایانه‌ی آی ‌بی ام) کار کرد. ♦️مریسا مایر: مریسا مایر مدیر تجاری و مدیرعامل یاهو است. او در 25 سالگی به بیستمین کارمند گوگل و اولین مهندس زن این شرکت تبدیل شد. خانم مایر 13 سال در کنار شرکت گوگل ماند و سپس شرکت خودش، یاهو، را تاسیس کرد. ♦️مارک زاکربرگ: مارک زاکربرگ از حدود 20 سالگی بر روی ایده فیسبوک کار می‌کرد. او در سن 25 سالگی (2009) به موفقیت‌های بی‌شماری رسیده بود. تعداد کاربران فیس‌بوک در آن سال به 300 میلیون نفر رسیده بود. زاکربرگ در سنین پایین توانست به باشگاه میلیاردرهای جهان بپیوندند. ♦️شریل سندبرگ: شریل سندبرگ در سن 25 سالگی مشغول گذراندن دوره کارشناسی ارشد خود در دانشکده اقتصاد دانشگاه هاروارد بود. خانم سندبرگ در حال حاضر مدیر ارشد عملیاتی فیسبوک است. او پیشتر زیر نظر استادش در بانک جهانی مشغول به کار شد. ♦️استیو جابز: باید در مورد او کتاب‌ها خواند تا زندگی پر فراز و نشیبش را با جزئیات درک کنیم. او در سن 21 سالگی به همراه یکی از دوستانش شرکت اپل را تاسیس کرد و توانست در 25 سالگی، آن را مشهور کند و میلیونر شود. در پایان نخستین روز فعالیت تجاری شرکت اپل در دسامبر 1980، ارزش این شرکت به 1.2 میلیارد دلار رسید. استیو جابر به والتر ایساکسون، زندگی‌نامه نگار، گفت که در همان روزها قول داده که اجازه ندهد پول زندگی‌اش را خراب کند.


  • مطلب8)☘آخرین جملات استیو جابز (بنیان‌گذار و مدیر ارشد شرکت اپل) من در دنیای کسب و کار، به قله ی موفقیت رسیدم. به چشم دیگران، زندگی من مظهر موفقیت است. اما جدای از کار، انسان چندان شادمانی نیستم. به هر حال، ثروت یک حقیقت زندگی است که من به آن عادت کرده ام. در این لحظه و در حالی که روی بستر بیماری قرار دارم و کل زندگی ام را به یاد می آورم، در می یابم که تمام شهرت و ثروتی که اینقدر به آنها افتخار می کردم رنگ باخته اند و در مواجهه با مرگ قریب الوقوع من، معنای خود را از دست داده اند. در تاریکی، به چراغ های سبز رنگ دستگاه های کمک حیاتی بالای سرم نگاه می کنم و به سر و صداهای ماشینی آنها گوش می دهم و می توانم نفس خدای مرگ را، که هر لحظه نزدیک تر می شود، حس کنم. حال می دانم، وقتی به اندازه ای ثروت اندوختیم که تا آخر عمرمان را کفاف بدهد، باید به مسائل دیگری بپردازیم که ربطی به ثروت ندارند. این مسئله باید چیز مهم تری باشد: شاید روابطمان، شاید هنر، شاید رؤیایی که در سال های جوانی در سر داشته ایم. مدام در پی ثروت بودن تنها نتیجه اش این است که فرد تبدیل به موجودی رنجور می شود؛ درست مثل من. خداوند حس هایی در وجود هر یک از ما قرار داده است تا بتوانیم عشق را در قلب هر کسی احساس کنیم، نه توهماتی که ثروت برایمان به ارمغان می آورد. من نمی توانم ثروتی که در زندگی ام کسب کرده ام را با خودم ببرم. تمام آنچه می توانم با خود ببرم خاطراتی هستند که به واسطه ی عشق ثبت شده اند. این آن ثروت حقیقی است که شما را همراهی خواهد کرد، با شما خواهد ماند و به شما توان و روشنایی لازم برای ادامه ی مسیر را خواهد بخشید. عشق می تواند هزاران مایل مسافت را دربنوردد. زندگی محدودیتی ندارد. هر جا که می خواهید بروید. به هر قله ای که می خواهید صعود کنید. تمام اینها در قلب و در دستان خود شماست. گران قیمت ترین تختخواب جهان کدام است؟ بستر بیماری … شما می توانید کسی را استخدام کنید که به جای شما اتومبیلتان را براند، یا برای شما پول در بیاورد. اما نمی توانید کسی را استخدام کنید تا رنج بیماری را به جای شما تحمل کند. مادیات را می توان به دست آورد. اما یک چیز هست که اگر از دست برود دیگر نمی توان آن را بدست آورد و آن زندگی است. آدم وقتی وارد اتاق عمل می شود، پی می برد که هنوز یک کتاب باقی مانده که آن را نخوانده است، و آن کتاب زندگی سالم است. ما در این لحظه در هر مرحله ای از زندگی خود هم که باشیم، با گذر زمان، بالاخره روزی خواهد رسید که پرده ی نمایش زندگی مان پایین کشیده خواهد شد. برای خانواده ی خود، همسر خود و دوستان خود عشق بیندوزید. با خودتان خوب رفتار کنید. دیگران را گرامی بدارید.


  • مطلب7)☘?آیا وقت تغییر شغل است؟ آیا نشانه های زیر از زندگی کاری شما هویداست؟ ۱. برای این کار ساخته نشده‌اید اگر از شما خواسته‌شده وظایفی را بپذیرید که چندان با استعدادها و مهارت‌های‌تان سازگار نیست، احتمالا شغلی دارید که هرگز در درجه‌ی اول برای‌تان مناسب نبوده‌است. دقیقا به همین دلیل است که کارفرمایان به دنبال یک فرد “مناسب” هستند. آن‌ها متقاضیانی را می‌خواهند که برای نقش‌ها و وظایف یک شغل مناسب باشند. اگر احساس می‌کنید در تیم اشتباهی هستید، احتمالا در طرف اشتباه زمین بازی نیز هستید. ۲. همیشه بی‌حوصله هستید به دلیل شغل شگفت‌انگیزتان، دیگر ذره‌ای شکیبایی ندارید. خودتان را در حالی می‌یابید که با هرکس سر راه‌تان قرار می‌گیرد یا “شما را از کوره به در می‌برد” سر و کله می‌زنید و مجادله می‌کنید. اصلا تحمل آن را ندارید که به خاطر شغل‌تان موارد جدیدی را به فهرست بلندبالای کارهای‌تان اضافه کنید. شما یک انسان تندخو پشت یک میز هستید که شغلی افتضاح دارید و اصلا تحمل “مهملات” را ندارید. ۳. دائما خسته هستید تمام مدت خسته به نظر می‌رسید. شغل‌تان مانند یک اهریمن روح‌تان می‌مکد، و رمقی برای‌تان باقی نمی‌گذارد. بیش‌تر وقت و روزتان به کار کردن سپری می‌شود، و در زمان فراغت از کار سعی می‌کنید استرس و خستگی آن را جبران کنید، ولی به‌نظر می‌رسد این زمان هیچ‌وقت کافی نیست. حتی بدن‌تان هم از شغل‌تان متنفر است و انگار نمی‌خواهد خودش را با برنامه‌ی آن تطبیق بدهد. ۴. می‌دانید استعدادهای‌تان در زمینه‌ی دیگری است اگر ۱۰۰درصد مطمئن هستید کارتان چیزی نیست که می‌توانید در آن بهترین باشید، وقت آن رسیده‌است خیال‌بافی را درمورد آن حرفه‌ی رویایی رها کنید و حرکت به سوی تغییر را آغاز کنید. به‌نظر می‌رسد وقت و مهارت‌های‌تان در شغل فعلی‌تان به هدر می‌رود. حرفه‌تان برای شما هیچ هدف یا معنایی ندارد. ۵. از رشد بازمانده‌اید سال‌ها به دنبال ترفیع یا حتی تغییر در حقوق و دستمزدتان بوده‌اید، اما همیشه چیزی مانع از آن شده‌است. شاید این مانع رییس‌تان، یا سیاست شرکتی یا سیاست‌های تنبیهی باشد. موضوع هرچه که باشد، به نظر می‌رسد علی‌رغم تلاش بسیار زیاد در حرفه‌تان حرکتی رو به جلو ندارید، این یک نشانه‌ی قطعی دیگر است که باید آن شغل را رها کنید. ۶. همیشه احساس یک‌نواختی می‌کنید آن‌قدر احساس یک‌نواختی می‌کنید که حتی به محیط اطراف‌تان بی‌توجه هستید. به‌نظر می‌رسد همه‌ی خوبی‌های زندگی‌تان را نادیده می‌گیرید چون مانند یک روبات عمل می‌کنید. نه‌تنها هر صبح که بیدار می‌شوید کاملا بی‌اشتیاق هستید، بلکه هیچ اثری از انرژی و هیجانی که در آغاز داشتید در شما نیست. هر شب هنگام رفتن به بستر هم همین احساس را دارید. علاقه و حرفه‌تان در دو سوی مخالف یک محور هستند. حتی تردید دارید امکان‌پذیر باشد شغل‌تان را دوست داشته‌باشید. ۷. پرداخت به هیچ وجه کافی نیست دستمزد فعلی‌تان نارضایتی را از شغل‌تان جبران نمی‌کند. احساس می‌کنید کم‌تر از آن‌چه کار می‌کنید به شما پرداخت می‌کنند. به نظر می‌رسد شغل‌تان از هیچ لحاظ، چه مالی چه غیر مالی، سزاوارتان نیست، شاید علت آن نارضایتی از شغل‌تان باشد یا این واقعیت که حقوق‌تان پایین است. ۸. جمعه شب‌ها بدترین شب‌ها هستند از صبح شنبه و تجربه‌ای که خیلی‌ها آن را “مرثیه‌ی صبح شنبه” می‌نامند وحشت ندارید، بلکه از آن متنفر هستید. علاوه بر آن جمعه شب قبل از آن احساس درد و اضطراب می‌کنید. ۹. رفتار کلی‌تان منفی است اخیرا آدمی منفی‌گرا بوده‌اید، و احساس می‌کنید علت آن شغل‌تان است. پی‌می‌برید اکثرا این حالت روحی را هنگام کار از خودتان نشان می‌دهید. حرفی که از لب‌های‌تان خارج می‌شود نامهربان، خشن، و سنگ‌دلانه است. شاید هم‌کاران و مراجعان‌تان با بی‌تفاوتی از کنارتان بگذرند و شما را به حال خودتان بگذارند. اما طرز برخوردتان صحیح نیست و از این موضوع آگاه هستید. اگر همه یا بیش‌تر این احساسات برای شما و اوضاع کاری‌تان آشنا هستند، باید آن را کنترل کنید. راه‌های مختلف را امتحان کنید تا معنی بیش‌تری به کارتان بدهید، حتی اگر شده از رییس‌تان بخواهید وظایف‌تان را تغییر دهد یا وظایف بیش‌تری به شما محول کند. اگر این راه‌کار و راه‌کارهای دیگر را امتحان کرده‌اید و هنوز اوضاع طاقت‌فرسایی را تجربه می‌کنید، زمان یک تغییر مهم فرارسیده است: تغییر شغل.


  • مطلب6)☘⁠✴️ ویژگی‌های کارآفرینان ?⁣اشتیاق (Passion) ⁣?⁣پشتکار (Perseverance) ⁣?⁣تدبیر و ابتکار (Resourcefulness) ⁣?⁣ریسک‌پذیری (Risk Taking) ⁣?⁣خودباوری و سخت‌کوشی ( Hard Work& Self-belief) ⁣?⁣سازگاری و انعطاف‌پذیری (Adaptability & Flexibility) ⁣?⁣قدرت تحمل ابهام (Tolerance of Ambiguity) ⁣?⁣نیاز به استقلال (Need for Autonomy) ⁣?⁣منبع کنترل درونی (Internal locus of Control) ⁣?⁣انگیزه پیشرفت (Need for Achievement) ⁣?⁣مثبت اندیشی (Positive Thinking)


  • مطلب5)☘ده مهارت برتر که آموزش آن برای حفظ حیات تجاری و رشد در سال 2020 نیاز است: 1.Complex Problem Solving مهارت حل مساله که در زندگی روزمره بسته به نوع مساله(ساده یا پیچیده)نیاز است . گرچه طراحی و ساختار گرایی به روند حل مساله کمک می کند اما تصمیم گیری به موقع در موقعیت، موفقیت را بیشتر خواهد کرد که شامل: شناسایی مساله،ساختن تصویری واقعی از آن ،پیدا کردن راه حل مناسب ،تصمیم گیری،پیاده سازی و مانیتور کردن فیدبک ها می شود. 2. Critical Thinking یا همان تفکر انتقادی این مفهوم از 2500 سال پیش مطرح شده. فرد با این نوع مهارت توانایی این را خواهد داشت که ارتباط منطقی بین ایده ها را بفهمد و قدرت تشخیص و ارزیابی را داشته باشد. همچنین ارتباط و اهمیت ایده ها را درک کرده و خود قدرت بیان عقاید و نظرات خود را داشته باشد.این مهارت باعث پیشرفت مهارت های زبانی،خلاقیت و... در فرد می شود. 3.Creativity & Innovation: یا همان خلاقیت و نوآوری که احتمالا همه دوستان با آن آشنا باشند. خلاقیت و نوآوری در واقع تبدیل یک ایده یا تصویر جدید به یک واقعیت است. توانایی دید و درک جهان به روشی جدید برای پیدا کردن الگوهای مخفی و نادیده شده. البته خلاقیت و نوآوری دو روند دارد. تفکر و تولید. اگر ایده یا تفکر جدید داشته باشید ولی نتوانید آن را عملی کنید می توان گفت خلاقیتی ندارید. 4.People Management: مدیریت افراد که اشاره به نقش پذیری به عنوان یک رویه در تربیت افراد یا انگیزه مند کردن آنها برای بهبود و اجرای بهتر است که سخت ترین و مهم ترین نقش در بحث های مدیریتی است. 5. Coordinating with Others: مهارت هماهنگ شدن با دیگران این مهارت شامل توانایی سازماندهی کار خود و لینک آن با دیگران است و توجه به فعالیت های مختلف به طور همزمان دارد. البته با اولویت بندی و تفویض اولویت در صورت لزوم. 6. Emotional Intelligence: هوش هیجانی این مهارت اشاره به توانایی فرد برای کنترل احساسات و استفاده از آن برای بالا بردن قدرت تفکر است. افراد با هوش هیجانی بالا در تشکیل و حفظ روابط بین فردی و گروهی بهتر عمل می کنند. 7. Judgment & Decision Making مهارت تصمیم گیری و قضاوت در این مهارت فرد برای حل مشکلات از بین چند گزینه امکان پذیر،یک گزینه را انتخاب میکند. مساله ای که واضح و مشخص است ریسک پذیری و قبول آن از طرف فرد است. این مهارت یک جزء کلیدی از مهارت های مدیریت محسوب می شود. 8. Servic- Orientation Management: مدیریت سرویس گرا که به توانایی و تمایل به پیش بینی،تشخیص و رفع نیاز دیگران گفته می شود. افراد دارای این مهارت در فراهم آوردن رضایت افراد و در دسترس و تمرکز افراد اطراف خود تلاش می کنند. 9. Negotiation یا همان مذاکره روشی است که افراد آن را برای حل و فصل اختلافات به کار میوگیرند. در این روش افراد برای درک مساله و رسیدن به بهترین نتیجه ممکن تلاش می کنند. در مذاکره افراد به دنبال منافع متقابل و حفظ یک رابطه کلیدی برای نتیجه ای موفقیت آمیزانه هستند. و بالاخره آخرین مورد 10. Cognitive Flexibility که از آن به انعطاف پذیری شناختی تعبیر می شود توانایی ذهن است برای سوئیچ بین تفکر در دو مفهموم متفاوت یا به عبارتی تفکر در مورد مفاهیم متعدد به طور همزمان با در نظر گرفتن جنبه های مختلف فکری.


  • مطلب4)☘برای جذب سرمایه‌گذار جدید برای کار و تجارتتان، چند نکته مهم را باید به خاطر داشته باشید: 1- داستان شما کارتان را با یک داستان متقاعدکننده شروع کنید. اینکار شنونده‌هایتان را از همان ابتدا درگیر مسئله خواهد کرد. و اگر بتوانید داستان را به طریقی به شنونده‌هایتان ربط دهید، خیلی بهتر هم خواهد بود. داستان شما باید مربوط به مشکلی باشد که قصد دارید در بازار محصولتان از بین ببرید. 2- راهکار شما نکات خاص درمورد محصولتان را عنوان کنید و توضیح دهید که چطور این ویژگی‌ها قادر به حل مسئله عنوان شده در اسلاید قبل می‌باشد. دقت کنید که کوتاه، دقیق و ساده در این رابطه توضیح دهید. 3- موفقیت‌های شما احتمالاً می‌خواهید که در ابتدای جلسه معرفی اعتباری برای خودتان ایجاد کنید. کمی وقت را صرف توضیح موفقیت‌های قبلی خودتان کنید. این فرصتی است برای جلب نظر سرمایه‌گذار مورد نظرتان. با گفتن موفقیت‌هایی که خودتان و تیمتان تا به آن روز داشته‌ان نظر آنها را به سمت خودتان جلب کنید. 4- بازار هدف شما نگویید که هر فرد روی کره زمین می‌تواند یک مشتری بالقوه برای شما باشد، حتی اگر یک روز این حقیقت پیدا کند. درمورد کسانی که محصولتان را برای آنها تولید می‌کنید واقع‌بین باشید و بازار هدفتان را محدود کنید. این کار نه تنها نظر شنونده‌هایتان را جلب خواهد کرد، بلکه باعث می‌شود با سیاست بهتری به برنامه‌ریزی‌تان فکر کنید. 5- جذب مشتری این یکی از قسمت‌هایی برای جذب سرمایه‌گذار است که معمولاً فراموش می‌شود. چطور می‌خواهید مشتری به دست آورید؟ چه هزینه‌هایی برایتان به دنبال خواهد داشت؟ موفقیتتان را چطور ارزیابی خواهید کرد؟ وضعیت مالی شما باید جوابگوی هزینه‌های جذب مشتری باشد. 6- رقبای شما یک قسمت مهم از جذب سرمایه‌گذار که اکثر افراد آن را نادیده می‌گیرند یا جزییات کافی برای آن ارائه نمی‌دهند این است که چرا با رقیبانتان متفاوت هستید. بهترین راه برای نشان دادن ارزشتان نسبت به رقبا این است که آن را به فرمت ماتریس نشان دهید – یعنی رقیبانتان را سمت راست جدول و ویژگی‌ها و مزایای خودتان را بالای جدول بگذارید و ویژگی‌هایی که هریک از رقیبانتان دارند را علامت بزنید. در بهترین حالت رقیبانتان باید تعداد بسیار کمی از ویژگی‌ها و فواید شما را داشته باشند. 7-الگوی درآمد شما سرمایه‌گذاران تقریباً به این بیشتر از هر چیز دیگری فکر می‌کنند. چطور می‌خواهید پول درآورید؟ درمورد محصولات و قیمت‌گذاری‌هایتان دقیقاً برایشان توضیح دهید و دوباره تاکید کنید که بازار منتظر محصولات شماست. 8- پیش‌بینی‌های مالی شما به آن نشان دهید که در مورد درآمد (به ازای محصول) برای سه تا پنج سال آینده چه پیش‌بینی دارید. باید با بیان تصورات و فرضیاتتان، اعدادی که ارائه می‌کنید را ثابت کنید. خواهید دید که سرمایه‌گذار موردنظر ماشین‌حسابش را بیرون می‌آورد تا مطمئن شود اعدادتان منطقی است. بنابراین اطلاعاتی که لازم دارند تا ببینند حساب و کتاب‌های شما درست است را به آنها بدهید. 9- تیم کاری شما سرمایه‌گذارها اول روی آدم‌ها و بعد روی ایده‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنند. بنابراین باید اطمینان یابید که جزییات و اطلاعات مربوط به مدیران ارشد خود و اینکه چرا آنها افراد مناسبی برای گرداندن شرکتتان هستند را با آنها درمیان بگذارید. همچنین باید درمورد مهارت‌هایی که با کمبود آن در شرکتتان مواجه هستید هم صحبت کنید. ابگذارید بدانند که می‌دانید چه چیزهایی را نمی‌دانید. 10- نیازهای سرمایه‌گذاری شما باید به طور مشخص بدانید که چه میزان پول، توسط چه کسانی و با چه درصد سهام در شرکت شما سرمایه‌گذاری شده است و به چه میزان سرمایه دیگر نیاز دارید. خاطرنشان کنید که چرا تیم مدیریتی شما قادر به تضمین رشد سرمایه خود هستند. چیزی که باید در این قسمت به آن بپردازید اینها هستند: به چه مقدار سرمایه نیاز دارید؟ چرا به این سرمایه نیاز دارید؟ این سرمایه برای چه منظوری استفاده خواهد شد؟ و چه درآمدی در پی خواهد داشت؟ 11- استراتژی خروج شما اگر به دنبال سرمایه‌ خیلی زیاد برای تجارتتان هستید، مطمئناً اکثر سرمایه‌گذاران درمورد استراتژی‌های خروج شما سوال خواهند کرد. برنامه‌تان این است که سهام بفروشید؟ ب باید نشان دهید که روی این مسئله فکر کرده‌اید که چه استراتژی خروجی خواهید داشت، شرکت‌های هدفتان کدام‌ها هستند و چرا اینکار بعد از ۳، ۵ یا ۱۰ سال عاقلانه خواهد بود


  • مطلب3)☘یک فروشنده حرفه ای چه مهارت‌هایی را باید بداند؟ در دنیای کسب وکار رقابتی امروز که مشتری حکم با ارزش ترین دارایی یک سازمان است یک فروشنده حرفه‌ای برای جذب و نگهداری یک مشتری نیازمند کسب مهارت‌های ذیل می باشد: 1. مهارت‌های ارتباطی در فروش حضوری 2. مهارت‌های بازاریابی تلفنی 3. مهارت‌های ایجاد ارتباط با مشتری از طریق اینترنت 4. روانشناسی مشتری 5. اصول مذاکرات در فروش 6. روش های اداره کردن جلسات فروش 7. روش های معرفی محصولات 8. روش های خاتمه فروش 9. روش های مدیریت اعتراضات مشتریان فراموش نکنیم که فروش یک هنر هست و قایل یادگیری و کسب مهارت می باشد.


  • مطلب2)☘مدیر یا کارشناس؟ از کجا بفهمیم که برای مشاغل و مناصب مدیریتی ساخته شده ایم یا مشاغل و مناصب کارشناسی و از کجا بفهمیم که با ورود به کدام مسیر( مدیریتی یا کارشناسی) به حداکثر موفقیت خود می رسیم؟ همه ما می خواهیم بدانیم برای کدام مسیر مناسب یا مناسب تریم. مارکوس باکینگهام از پژوهشگران ارشد موسسه گالوپ می گوید : هر چه" بیشتر" ماندن درشغل و مسیری که دوست ندارید "کمتر" شما را به پیروزی نزدیک می کند. برخی خصوصیاتی که برای هر یک از این دو مسیر مناسب است، در زیر آورده است.: خصوصیات افرادی که برای مشاغل و مسیرهای مدیریتی مناسب هستند عبارتند از : +تصمیم گیر هستند. +تخصص گرائی افراطی را محدودیت می دانند. +مهارت های ارتباطی قوی دارند. +از چالش ها و بحران ها به هیجان می آیند. +جنگنده اند و اعتماد به نفس دارند. +از دستور دادن و کنترل کردن و به کار گیری ابزار قدرت لذت می برند. +ابهام و چالش و تعارض و دردسرهای ناشی از مسئولیت را تحمل می کنند. +رقابت جو هستند و از برنده شدن لذت می برند. خصوصیات افرادی که برای مشاغل و مسیرهای کارشناسی مناسب هستند عبارتند از: +استعداد و علاقه ویژه و عمیقی به نوع خاص و محدودی از مشاغل دارند. +شناخته شدن به عنوان یک متخصص به آنها رضایت و احساس موفقیت می دهد. +مایلند فرصت هائی برای یاد دادن به دیگران داشته باشند. +از تصمیم گیری و مواجهه با چالش لذت نمی برند. +بیشتر مایلند با داده ها و واقعیات کارکنند تا اینکه درگیر چالش های انسانی شوند. +اهل سیاسی کاری و حضور در جنگ های قدرت نیستند. +بیشتر با خودشان رقابت می کنند تا با دیگران


  • مطلب1)☘هفت پرسش استراتژیک این هفت پرسش به شما کمک می کند تا از اشتباههایی که حتی مدیران موفق نیز در آن گرفتار می شوند،پرهیز کنید.هریک از این پرسش ها،بخشی از کل بزرگ تری هستند که ضرورت های پیاده سازی را تشکیل می دهند-موضوع یا فرآیندی که باید برای پیاده سازی موفق استراتژی تان یاد بگیرید .اهمیت این پرسش ها در بومی بودن آنهاست واز ۲۵ سال پیش توسعه این هفت پرسش ،با مطالعه گسترده ای در زمینه سیستم های مدیریت عملکرد آغاز شده است. این پرسش ها عبارتند از : 1-مشتری اصلی شما کیست؟ کلیدی ترین تصمیم استراتژیک هر کسب و کاری شناسایی دقیق و شفاف مشتری اصلی است که شما را قادر میسازد تا تمام منابع ممکن را برای تامین نیازهای آنها اختصاص دهید.این راه مسیری برای دستیابی به توفیق رقابتی است. 2-ارزش‌های اساسی شما چگونه مشتری‌ها، کارکنان و سهام‌داران را اولویت‌بندی می‌کند؟ ارزش های اساسی واقعی مشخص می کنند که در هنگام انتخاب های دشوار،منافع چه کسی در اولویت است.اولویت بندی ارزش های کلیدی،باید رکن دوم استراتژی کسب و کار قرار گیرد.برخی شرکت ها سهام داران،برخی کارکنان و برخی نیز مشتریان را در اولویت قرار می دهند. 3-کدام متغیرهای کلیدی عملکرد را رصد می‌کنید؟ سومین ضرورت پیاده سازی،به مجموعه ای از اهداف درست،تعیین مسئولیت ها وپایش عملکرد نیاز داردکار شما این است که مطمئن شوید مدیران شرکت چیزهای درستی را رصد می کنند و به آنها متغیرهایی را گوشزد کنید که تفاوت میان توفیق و شکست استراتژیک را نمایان می سازند. 4-چه خطوط قرمز استراتژیکی را تعیین کرده‌اید؟ خطوط قرمز استراتژیک که همواره با عبارات منفی بیان میشوند به ما این امکان را می دهند که ابتکارات کارآفرینانه شما را در راستای دلخواه کسب و کار قرار دارند. 5-چگونه تنش خلاق ایجاد می‌کنید؟ نوآوری مداوم و پایدار در سازمانها امری بسیار دشوار است.افراد درگیر عادت های راحت طلبانه می شوند و هر چیز برای تغییر شیوه کارشان را رد می کنند.برای غلبه بر اینرسی تغییر باید افراد را از جای راحت خود بیرون بیاورید و آنها را به نوآوری ترغیب کنید. 6-چگونه کارکنان شما متعهدِ کمک به یکدیگر می‌شوند؟ برای بسیاری از سازمانها بسیار حیاتی است که هنجارهایی توسعه یابد که افراد به یکدیگر برای موفقیت کمک کنند، به ویژه در زمانی که از آنها می خواهیم خلاق باشند .اغلب سازمانها به گونه ای هستند که افراد تنها برای خودشان کار می کنند. 7-چه عدم قطعیت‌های استراتژیکی، خواب را از شما گرفته است؟ هر جقدر استراتژی شما خوب باشد،برای همیشه کارساز نیست.فراز و نشیب هایی وجود دارد،ترجیحات مشتری تغییر می کند،رقبا محصول های جدیدی به بازار عرضه می کنند و تکنولوژی های جدیدی در حوزه های غیر منتظره ای به وجود می آیند منبع : کتاب هفت پرسش استراتژیک رابرت سایمونز - مسعود سلطانی